مليناي من و اميد

ملینای 9 ماهه

  ملینا گلم 24 مهر نه ماهش تموم شد. یه جیگر طلایی شده واسمون بیا و ببین. کلی بازیگوش شده. می خواد از همه چیز سر در بیاره. میره تو کشوی میز تی وی. در کابینتا رو باز می کنه. ادویه ها رو بر می داره. میره سراغ سیب زمینی و پیازا. رسیورو جابجا می کنه و دوشاخش رو از پریز می کشه بیرون. عاشق بازی با سیم برق و کابل و پریزه. تا حالا 2 تا شارژر موبایل رو خراب کرده. فکر کنم در آینده مهندس برق بشه دخترکم. دیگه با نگاهاش و کاراش حسابی ما رو می خندونه. هنوزم دندون در نیاورده وروجک مامان. و یه کار مهم دیگه ای که انجام میده اینه که از 16 مهر می تونه بدون کمک بای...
27 مهر 1393

اولین تجربه سفر ملینا کوچولوی 8 ماهه

  ملینا جون ما رفتن به شهر زیبای اصفهان شد اولین مسافرت زندگیش... دختر خیلی خوبی بود. خدارو شکر  اب و هوای اونجا هم بهش ساخت.  فقط همش دوست داشت تو ماشین بره و بیاد و بیرونو سرک بکشه. یوقتایی هم تو بازار  کلافه میشد و شیر می خواست و  خوابش میومد . اما تا جایی رو پیداا می کردم که بهش شیر بدم همش سرگرم دکور اون قسمت میشد و می می نمی خورد.   اینم عکساش در سفر :   باغ گلها :   چهل ستون :   توریستا خیلی دوسش داشتن اما اون هر توریستی رو می دید می ترسید ازشون :   میدان نقش جهان : پل خواج...
19 مهر 1393
1